8 ماهگی واولین اصلاح مو امیر حسین
هشت ماهگیت مبارک عزیزترینم
سلام گل مامان،خوبی،دوباره اومدم با عکسای 8 ماهگیت عزیزم .این روزا خیلی بازیگوش شدی هرچه قدر بزرگتر میشی شیرینی هات بیشتر میشه. تازه یاد گرفتی رو پاهات وایسی و البته با کمک.دیوار رو میگیری و دور تا دور دیوار رو راه میری و شیرین زبونی میکنی بالاخره تصمیم گرفتم تا تو رو ببرم آرایشگاه برای اصلاح مو چون موهات خیلی بلند شده و اذیتت میکنه، اینم عکسای بعد اصلاح.
* لبخندت همه دنیای من است نازنینم *
تو یکی از روزهای پاییزی 25 مهر ماه 92 تو 8 ماهگی برای اولین بردیمت رستوران حاج حسنه بهشهر،که خیلی غذاهای خوشمزه ای داشت با مامان جون اینا رفتیم تو رو هم رو صندلی کودکان نشوندیم تا صوپ بخوری عزیز دلم،اینم عکساش.
اینم سوپ خوردن پسر گلم،سوپش خیلی خوشمزه بود و تو هم با اشتها همرو خوردی نوش جونت عزیز دلم.
اینجا هم جنگل قرمرض هست که فردای رستوران با مامان جون و آقاجون و عمو جون اینا رفتیم خیلی خوش گذشت تو هم که طبق معمول با شیرین کاریهات همروخنده آوردی قربونت برم من مامانی.تو این عکسها هم عمو محمد تو رو رو دستش گرفت تا ازت عکس بندازیم.
تو این عکس هم امیرحسین کوچولو تو بغل مامان جونش داره میخنده الهی من فدای اون خنده هات عسلکمممممم
امیر حسین و طاها پسر عمه جون در حال بازی خونه مامان مریم
قربون اون قد و بالات پسرم
فدااااااااااااات
فدای اون خنده های بی دندونت
قربونت بشم مامانی
چهار دست و پا رفتن پسر گلم
الهی من فدای اون خنده هات
فدای اون لبای کوچولوت گلم که اینجوری رو هم میزاری
بازی تو ماشین طاها پسر عمه جون