بیست و سه ماهگی چراغ خونه
اینم عکسهای بیست و سه ماهگی پسرمون
پسر خندون من
لباشو غنچه کرده
اینم از شیرین زبونی های گل پسرمون در 23 ماهگی:
وقتی تلفن خونه زنگ میخوره بدو بدو گوشی رو بر میداره و میگه ادو(الو)،انام(سلام)،
شعر تولدت مبارک رو براش میخونم وقتی میگم بیا شمعا رو فوت کن اونم فوت میکنه میگم بیا مامانو بوس کن اونم فورا بوسم میکنه میگم بیا بابا رو بوس کن پسرم میگه بابا نیست ازه (مغازه)
بالاخره یاد گرفت آقاجون رو صدا کنه میگه آجون،دایی جونشو میگه داجون،رها و طاها رو صدا میزنه میگه آدا.الهی مامان فدای گل پسر بشه که اینقدر شیرین زبونه و با اون شیرین زبونیهاش دل همه رو برده.عکسای پایین هم پسرم تازه از حمام اومده با مامان جونش حمام رفته.
گل از حموم در اومد
عکس های پسرم بعد از حمام با مامان جونی
تو این عکس پسرم تموم پولهای مامانی رو از کیفش درآورده میخواد بزاره تو قلکش
باز هم یه حموم گرم این بار با مامان مریم و طاها و رها جون،
الهی من قربونت برم بهش میگی دهنتو ببند لباشو رو هم میزاره.
اینم پسر گلم و طاها جون بعد از حمام
اینم یه عکس سه نفره بعد از حمام
الهی مامان فدای اون چشمات بشه
پسرم در حال کشیدن دست کوچولوش
اینم از نقاشی امیرحسین در 23 ماهگی
الهی من فدای اون دستای کوچولوت بشم
فدای اون پاهای کوچولوت بشم من که اینطوری رو هم میزاری
پسرم علاقه زیادی به وسایل آشپزخونه داره میره تو آشپزخونه مامان جونشو تموم وسایلو برمیداره یکی یکی میاره تو اتاق و سر به سر هم میزاره و باهاشون بازی میکنه اینم عکسش که رفته توی دیگ،منم تند تند ازش عکس گرفتم.
23 ماه و 21 روزگی عسلم